فریاد خاموش

روزهای زندگی ..همچون مشق های خط خورده دوران کودکی ماست

فریاد خاموش

روزهای زندگی ..همچون مشق های خط خورده دوران کودکی ماست

نظرات 2 + ارسال نظر
یک ناشناس شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:33 ب.ظ http://nightlight.blogsky.com

هنوز ایستاده ام و به ریزش برگهایم نگاه می کنم هنوز ایستاده ام وبا قامتی راست خشک شدن برگها و شاخه هایم را می بینم آری خزان تمامی ندارد نه زمستان می آید ونه امیدی به بهاران است و من درخت تکیده ی این باغ هنوز ایستاده ام به امیدیک تبر،به امید تبری تا شاید کنده خشکیده ام گرمای خانه ای شود ودستان کوچکی گرد آتش آن گرم شوند هنوز ایستاده ام به امید تبر ...!

-------
میگل عزیز
سلام!راستش اول از همه بابت تاخیر عذر می خوام.جدا کامنتی پیدا نکردم که شایسته ی وبلاگت باشه.می دونی این که از هر دری تو وبلاگت چیزی می نویسی فوق العاده ست؛فقط یه پیشنهاد؛اگه تو انتخاب فونت بیشتر دقت کنی فکر می کنم ثمر بخش تر بشه.ممنون بابت حضورت
دلت شاد


امضا:یک ناشناس

علی سه‌شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:50 ق.ظ http://alisalar.blogsky.com

در ضمن بگو با چه اسمی لینکت کنم
حتما بگو تا لینکتو اضافه کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد