فریاد خاموش

روزهای زندگی ..همچون مشق های خط خورده دوران کودکی ماست

فریاد خاموش

روزهای زندگی ..همچون مشق های خط خورده دوران کودکی ماست

 

در جلسه امتحان عشق

من مانده ام و یک برگه سفید !

یک دنیا حرف ناگفتنی

و یک بغل تنهایی و دلتنگی

درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود!

در این سکوت بغض آلود

قطره کوچکی هوس سرسره بازی می کند !

و برگه سفیدم

عاشقانه قطره را به آغوش می کشد !

عشق تو نوشتنی نیست

در برگه ام ..کنار آن قطره

یک قلب کوچک می کشم !

وقت تمام است .

برگه ها بالا.................

نظرات 16 + ارسال نظر
فرناز شنبه 2 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 04:20 ب.ظ http://www.tarlan-1385.blogfa.com

می گل عزیز ! وبلاگت عجیب منو تحت تاثیر قرار میده ، نمی دونم چرا؟

نوپا شنبه 2 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 04:35 ب.ظ http://www.taheri.blogsky.com

با سلام
ممنون از لطف شما
فقط به سبب مشکلات زندگی است و بس و گرنه خیلی دوستتان دارم . و منتظر نظرات شما هستم
به امید دیدار

مهرداد شنبه 2 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 06:47 ب.ظ

سلام
فکر می‌کنین آدمها اهلی‌اند؟

م.ج شنبه 2 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 07:33 ب.ظ http://lovsat.blogsky.com

جدا عالی موفق باشی متشکر از نظرت تو وبلاگ مرسی من ٫ایه تبادل لینک هم هستم خبرم کن

م رحماندوست یکشنبه 3 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:57 ب.ظ

می گل جان
سلام خانومی

مثل همیشه حرفهای خوب تو دلم را لرزاند

همیشه با احساس و پر از حرفهای تازه
به قول خودت شاد باشی و لبهات پر از خنده

مهتاب سه‌شنبه 5 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:51 ب.ظ http://jodi.blogsky.com

هر آنچه را جستجو می کردم در تو یافته ام ـ روحی که روان مرا به پرواز در می آورد که بر چیزهای کهن نوری تازه تاباند که آغوش خود را به من بخشید تا بتوانم سرم را در آن آرام دهم .
می گل عزیز واقعا برایم دوست داشتنی و عزیزی در ضمن تو واقعا با احساس تر از من می نویسی .
شاد و سربلند باشی .

مرد یخی چهارشنبه 6 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 11:13 ق.ظ http://nightlight.blogsky.com

لیلی زیر درخت انار نشست. درخت انار عاشق شد.گل داد سرخ سرخ. گلها انار شد داغ داغ.هر اناری هزار تا دانه داشت. دانه ها عاشق بودند.دانه ها توی انار جا نمی شدند. انار کوچک بود.دانه ها ترکیدند.انار ترک برداشت. خون انار روی دست لیلی چکید. لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید.مجنون به لیلی اش رسید. خدا گفت : راز رسیدن فقط همین بود. کافی است انار دلت ترک بخورد

---------------------
نمی دونم چرا اما احساس کردم این می تونه رل یه پست رو واست بازی کنه؛به هر حال
راستی اسم و تیتر وبلاگ رو عوض کردم.حق با تو بود!

می گل عزیز،بیشتر از هجده بار دو پست آخرت رو خوندم؛نمی دونم چطور غبار سکوت رو در میان یکایک واژه های این سطور رویایی جا دادی اما فقط می تونم بگم؛ای ساحره ی سکوت،جادویم کن چرا که سحرت کاره گر است.!


امضا:مرد یخی

someone چهارشنبه 6 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:34 ب.ظ http://yaveh-gooyan.blogsky.com

بدون اینکه بخوای جواب را درست دادی ...
تو حتما نمره اول می شی ...
به روز هستم .....

افسانه پنج‌شنبه 7 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:03 ب.ظ http://dehkadeyeroya.blogsky.com

سلاااااااااااام خانومی
چقدر تو با مزه ای !!!
مرسی که بهم سر زدی
اگه با تبادل لینک موافقی خبرم کن.

شراره ها و شکوفه ها جمعه 8 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 07:45 ق.ظ http://www.sham0.blogfa.com/

سلام . شعر زیبا و پر عاطفه و خیال انگیز جالبی بود . زندگی فرصتی است برای تجربه عشق . عشقی صادقانه و پاک و ماندگار . اگر مردم عشق را صادقانه و با تمام وجود لمس می کردند و با عشق می زیستند به روی هم شمشیر نمی کشیدند و چشمان اشکبار را در غم و ماتم فرو نمی بردند . اگر عشق بود از طمع و حرص و نیرنگ خبری نبود . اما بر بسیاری از دلها و ذهنها و چشمها هوس و لذت حکومت می کند نه عشق و آن گاه همه چیز حتی عشق را به بهای کمی لذت و هوس می فروشند . از این که به وبلاگ من http://www.sham1.blogsky.com/ سر زده بودی ممنون . بدرود ....

someone شنبه 9 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:46 ب.ظ http://yaveh-gooyan.blogsky.com

راستی .... چه رشته ای میخونی و سال چند هستی ؟

م رحماندوست شنبه 9 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 02:42 ب.ظ

سلام
می گل خانومی
خوب هستی ......این سکوت تو <وقتی نمی نویسی>
بد جوری دل من رو به درد میاره
خانومی مواظب خودت باش

Someone شنبه 9 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 09:34 ب.ظ http://http://yaveh-gooyan.blogsky.com

سلام
من با یک واقعیت دیگه از دنیای خودم به روز هستم
---
موفق باشی

قاصدک یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 03:00 ب.ظ

سلام می گل جان

وبلاگت خیلی قشنگه

اسفندیار دوشنبه 11 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 11:45 ق.ظ http://esfandiar.blogsky.com

می گل جان سلام

از اینکه وبلاگ منو قابل دونستی و سرزدی ممنونم.
گفتن از استاد ابراهیمی خیلی سخته.بخصوص که وقتی پیداش کرده باشی که احساس کنی دیره.
درسته که متاسفانه شاید تو جامعه ادبی ما خیلی به ایشون بها ندادن ولی اونائی که دوسش دارن تا اید بیادشن و بهش و به کاراش عشق میورزن.

از شعری هم که نوشته بودی خیلی لذت بردم.
شاد و سربلند باشی و جشن تیرگان هم بر تو مبارک باد.

فرناز دوشنبه 11 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:01 ب.ظ http://www.tarlan-1385.blogfa.com

می گل جان کجایی؟ آپ کن بابا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد