فریاد خاموش

روزهای زندگی ..همچون مشق های خط خورده دوران کودکی ماست

فریاد خاموش

روزهای زندگی ..همچون مشق های خط خورده دوران کودکی ماست

عشق چیست؟

شاگرد از استادش پرسید:
عشق چیست؟
استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پرخوشه ترین شاخه را بیاور. اما در هنگام عبور از گندم زار بیاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه بچینی.
شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.
استاد پرسید: چه آوردی؟
شاگرد با حسرت جواب داد: هیچ.
هرچه جلو می رفتم خوشه های پرپشت تر می دیدم و به امید پیدا کردن پر پشت ترین تا انتهای گندم زار رفتم!
استاد گفت: عشق یعنی همین

 

 

ازدواج چیست؟

شاگرد پرسید:
پس ازدواج چیست؟
استاد این بار به سخن آْمد و گفت:
که به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور اما به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی.
شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درخت برگشت.
استاد پرسید: که شاگرد را چه شد؟
و او در جواب گفت: به جنگل رفتم و به اولین درخت بلندی که رسیدم انتخاب کردم. ترسیدم که اگر به جلو بروم باز هم دست خالی برگردم.
استاد گفت: ازدواج همین است

نظرات 5 + ارسال نظر
علی صغر دوشنبه 11 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 03:49 ب.ظ http://www.kajol.blogsky.com

سلام
واقعا همینطوره که استاد گفته .
ولی تو این دوره زمونه پسرا به یه خوشه گندم راضی نمیشن
حد اقل تو گندمزار به همه گندمها یه دستی میزنن

علی دوشنبه 11 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 03:54 ب.ظ http://www.alitoope.blogsky.com

قرقره میکنی منبعشو بنویس...

Someone دوشنبه 11 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 09:17 ب.ظ http://yaveh-gooyan.blogsky.com

سلام

دست این استاد درد نکنه ....

اتفاقی نمی دونی استاد چی بوده ؟


با طعم یک بوسه به روز هستم

مهدی سه‌شنبه 12 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:33 ق.ظ http://www.diarymahdi.blogsky.com

سلام می گل جون عزیز
ممنون که به من هم سر زدی

مهرداد سه‌شنبه 12 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 07:08 ق.ظ http://sokoot-e-mehrdaad.persianblog.com

سلام
خیلی جالب بود. کاش می‌شد از این امتحان سربلند بیرون آمد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد