از اونجایی که این روزها در حال غرق شدن در سکوت هستم وقتی دیدم برادر خوب و مهربانم برایم شعری نوشته که مناسبت داره با این ایام در این پست نوشتم
ای چشمه حیات! به چشمان داغدار
تاج قدم بگذار و نمی بر دلش ببار
گل کی شکوفه میدهد از قلب این شکاف؟
باران ببار دمی بر ترک لحظههای تار
صد آسمان ستاره، هزاران هزار ماه
عالم سیاه و تار، چو خورشید در کنار
امروز را ببین که ظلمت نشسته است
روز است و بی امان به قلوب سیه دچار
نوری بتاب تا دل شب ها شود سفید
یا قلب قیر گون، جهد از سینه بی قرار
اشک یتیم،ناله آن یاوران عشق
با قلب چاک چاک ما در انتظار یار
دست اسیر حلقه به آن میلههای ظلم
پای امیدوار به چشمان اشکبار
دل خسته، قلب شکسته، هزار درد
این سردی خزان، طلبد گرمی بهار
یا صاحب الزمان همه در انتظار و زار
عالم، کویر و تشنه باران، بیا ببار...
سلام
خوبی ؟
عیدت مبارک دوست خوبم....
فعلا
سلام
خوبی؟؟
شعر زیبایی بود
یه سر بیا منتظرتم
**موفق باشی**
.
.
.
شاید آن روز که سهراب نوشت )) تا شقایق هست زندگی باید کرد )) خبری از دل پر درد گل یاس نداشت باید اینجور نوشت هر گلی هم باشی چه شقایق چه گل پیچک و یاس زندگی اجبارست
امیدوارم کامنتم رسیده باشه . اگه نرسیده بهم بگو .
سلام
مهتاب گلم
من تنها کامنتی که از شما دریافت کردم همین بود
متاسف هستم که نتونستم از نوشته های خوب تو لذت ببرم
شاد باشی
سلام
می کل عزیز وبلاگ قشنگی داری .
اگه میشه اینو توی نظرات نذار . می خوام باهات حرف بزنم فقط با تو شاید بتونی کمکم کنی . چه جوری می تونم باهات راحت خرف بزنم ؟ ایمیل بدم یا همینجا ؟ ممنون . ایمیل منم roya110_zaree@yahoo.com هست . خداحافظ
زمانی که تو در سکوت به سر می بری من صدای زیبای تو را میشنوم و به آرامش می رسم . کسی که تا این حد سکوتش زیبا و دوست داشتنی است مطمئنن حرفهایش دنیایی از آرامش و محبت است .
افتخار من دوستی با توست می گل عزیزم
به امیددیدار