فریاد خاموش

روزهای زندگی ..همچون مشق های خط خورده دوران کودکی ماست

فریاد خاموش

روزهای زندگی ..همچون مشق های خط خورده دوران کودکی ماست

 

چند وقت پیش دخترم پرسید ..

 ایا برای رسید به عشق الهی عشق زمینی لازمه ؟

 

در پی رسیدن به جواب سوال کتاب زیاد خواندم و بیشتر کتاب های

خداشناسی و عرفانی و فلسفی و از آنجایی که راه سلوک و عرفان راه

مشخصی نیست هریک از نویسندگان نظرات متفاوتی داشتند.

که گاهی من رو به این فکر وا می داشت که ما انسان ها اگر هم دیگه رو

دوست داریم به خاطر اینه که خدا از روح خودش در ما دمیده و در واقع ما به

 قسمتی از روح خداست که عشق می ورزیم.

ولی از طرفی بعضی معتقد بودن که عشق زمینی انسان رو از خداوند دور میکنه

و به نوعی حتی عشق زمینی رو یک مانع می دونستن و می گفتن که دل مثل

مسافرخونه است که مسافرهای زیادی میان و میرن اما کسی ماندگار نیست

و اون زمانی که دیگه هیچکس توی این مسافرخونه نیست اون مهمان دائمی

که خدا باشه میاد و توی اون جاودان می شه که این یعنی عشق الهی و زمینی

در یک جا نمیگنجند.

اما زیباترین جواب رو از کتاب کویر دکتر علی شریعتی قسمت دوست داشتن از

عشق برتر است گرفتم که:

آنچه ما رو به عرش می بره و به خدا نزدیک می کنه عشق نیست

دوست داشتنه...

بله ...دوست داشتن ...که خیلی هم با عشق فرق می کنه...

عشق دو حد داره جنون و تنفر ولی دوست داشتن طیفی ازمحبت بی پایانه...

عشق زیبایی هایی رو که عاشق می خواد در معشوق می آفرینه ...

اما دوست داشتن زیبایی های وجود دوست رو میبینه....

عشق سه رکن داره و اگه عاشق نباشه عشقم نیست...

اما دوست داشتن فقط دو رکنه دوست و دوستی...

عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست و گذر فصلها اونو تغییر میده...

اما دوست داشتن ورای سن و زمان و مزاجه...

و در نهایت دوست داشتن از عشق برتر است زیرا که عشق یک جوشش کور

است و دوست داشتن به بلندای یک روح ارتفاع دارد.

و اما نتیجه گیری من:به نظر من هم ما اگه همدیگه رو دوست داریم (دوست

داشتن نه عشق)به خاطر وجود خداییمونه به خاطر روح دمیده شده ی خدایی

در ماست و دوست داشتن زمینی هم نمونه ای از دوست داشتن الهیه

که مارو در رسیدن به سرچشمه ی همه ی زیبایی ها و محبت ها یاری میکنه

 دوست بدارید و دوست داشتنی بمانید تا رسیدن به حضرت دوست...

نظرات 8 + ارسال نظر
گل رویایی دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:20 ق.ظ http://www.goleroyaee.blogsky.com/

سلام
اولا که باید به دخترتون تبریک بگم به خاطر داشتن مادری به این روشنفکری . بعد از اون منم با نظر دکتر شریعتی کاملا موافقم عشق یک دوست داشتن کورکورانه هست اما دوست داشتن رو می تونی یک عمر ادامه بدی و هیچ وقت خسته نشی .

آشنا دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:41 ق.ظ http://lovingclass.blogsky.com/

سلام خانم هنرمند .
لطافت هنری در مطالب در طراحی وب و ... در همه جا پیداست .
لطافتی پر از ادراک انشاءالله
فقط یه لطفی ، کمی فونت نوشته ها ی متن خود را بزرگ تر نمایید از نظر رسانه ای بهتر است . ممنون
امیدوارم نودونه هزار ساله بشید .

آشنا دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:06 ق.ظ

باز هم سلام از پاسختون ممنونم .
کار من برای کوچولوهاست اما برای بزرگ ترهامون هم احترام زیادی قائل هستیم .
کلاس دوست داشتنی لحظات خوبی رو براتون آرزو دارد .

مهتاب دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:46 ب.ظ

http://hadi4ten.persiangig.com/image/2-5-86/DSC01550.jpg

سلام می گل عزیزم
مطلب خیلی جالبی بود و البته نظر دادن راجبشه خیلی سخت . باید راجبش فکر کنم - من هم این مطلب را سال گذشته در کتاب کویر مطالعه کردم و اون موقع این سوال برام پیش اومد که فرق بین عشق و دوست داشتن چیه ؟ چون در نظر عموم مردم و حتی خود من تا قبل از خوندن کتاب کویر این بود که عشق و دوست داشتن یکیه .
و البته الان هم سخت میتونم این دو را از هم تفکیک کنم - گرچه تا حدود زیادی مطمئن شدم که این دو را میشه از هم تفکیک کرد .
قشنگترین جمله دکتر شریعتی که خیلی به دلم نشست این جمله بود
(عشق دو حد داره جنون و تنفر ولی دوست داشتن طیفی ازمحبت بی پایانه...)

در هر حال مطلب خیلی زیبایی بود که واقعا جای فکر داره .
موفق باشی

فرحناز شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 05:31 ق.ظ

سلام سلام

می گل عزیز!‌ سپاس که پاسخم گفتی. راستش توقع نداشتم که در پستی جداگانه جوابم را ببینم.
شنیده بودم که از حافظ نامخواهی کنند اما از مولانا -- آنهم مثنوی کبیر-- نشنیده بودم.
فکر کنم پدر تنها با جابجایی این دو واژه نامتان را برگزیده اند. گل و می شود: می گل.

درباره ی نوشته ی دکتر شریعتی... بله. بله. عشق و دوست داشتن تفاوت بسیاری دارند. اما همه چیز به نگرش انسان بر می گردد. این ما هستیم که واژه ها را معنا می بخشیم. عشق می تواند به راحتی به جای دوستی بنشیند و برعکس.



بازهم از توجهتون سپاس و امیدوارم سوالم ناراحتتون نکرده باشد.

عباس نژاد(جام جم) یکشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:40 ب.ظ http://jamejam7.blogfa.com/

عرض ادب...لذت بردم و ممنون از نگارش زیباتون...
خوشحال میشم به جام جم ما هم سری بزنید

نازنین سه‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 05:32 ب.ظ http://nazanin29.blogfa.com

sپنداشتم، سفرم پایان گرفته است،
به‌غایتِ مرزهای توانایی‌ام رسیده‌ام.
سد کرده است راه مرا،
دیواری از صخره‌های سخت.
تاب و توان خود از دست داده‌ام
و زمان، زمانِ فرورفتن
در سکوتِ شب است.

اما ببین، چه بی‌انتهاست خواهش تو در درون من.
و اگر واژه‌های کهنه بمیرند در تنم،
آهنگ‌های تازه بجوشند از دلم؛
و آنجا که امتدادِ راه‌ِ رفته،
گُم شود از دیدگان من،
باری چه باک، رخ می‌نماید،
گسترده و شگرف، افق تازه‌ای در برابرم


ﺳری به کلبه کوچیک منم بزن خوشحال میشم
یا حق

امیر جمعه 24 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:51 ق.ظ http://www.sahel2007.blogsky.com

مشکل از اونجایی شروع میشه که آدما بدون شناخت تصمیم میگیرن !
به نظر من نه دوست داشتن نه عشق هیچکدوم نه قابل مقایست نه قابل رد کرد نه قبول کردن !
کی گفته عشق بالاتر از دوست داشته یا دوست داشتن بالاتر از عشق هست ؟؟؟؟
این حرف به نظر من بی معنی ترین حرفیه که میشه در این مورد زد !
دوست داشتن میتونه تبدیل به دوست نداشتن بشه و عشق هم میتونه تبدیل به نفرت بشه! و این به این معنی نیست که دوست داشتن یا عشق میشکل داره !!!!
این یعنی اینکه مشکل از ماست. این ما هستیم که کامل نیستیم و هر چیزی که با ما در ارتباط باشه ممکنه نقص پیدا کنه .....
دوست داشتن همون عشق هست و عشق همون دوست داشتن و این نیازی به دید غیر زمینی نداره چون ما تجربه ی غیر مادی نداریم که در این مورد نطر بدیم
مهم اینه که اگر عاشقیم واقعا عاشق باشیم و اگر دوست داریم واقعا دوست داشته باشیم و این فقط با شناخت بدست میاد ....
دختر کوچولوی باهوشی داری..... در پناه حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد