بچه ها صبحتان بخیر.... سلام درس امروز فعل مجهول است فعل مجهول چیست می دانید؟ نسبت فعل ما به مفعول است. *****. دردهانم زبان چو آویزی در تهیگاه زنگ می لغزد صوت نا سازآنچنان که مگر شیشه بر روی سنگ می لغزد ***. ساعتی داد آن سخن دادم حق گفتار را ادا کردم تا زاعجاز خود شوم آگاه " ژاله "را زان میان صدا کردم ***. "ژاله" از درس من چه فهمیدی؟ پاسخ من سکوت بود سکوت ده جوابم بده کجا بودی؟ رفته بودی به عالم ""هپروت"؟ ****. خنده دختران وغرش من ریخت برفرق ژاله چون باران لیک او بود غرق حیرت خویش غافل از اوست دور ازیاران *****. خشمگین وانتقام جو گفتم بچه ها گوش"ژاله" سنگین است دختری طعنه زد که نه جانم درس در گوش" ژاله "یاسین است ****. باز هم خنده ها وهمهمه ها تند وپی گیر میرسید بگوش زهر اتشفشان دیده من "ژاله" آرام بود وسردو خموش **. رفته تا عمق چشم حیرانم آن دومیخ نگاه خیره او موج زن در دو چشم بی گنهش رازی از روزگار تیره او **. آنچه در آن نگاه میخواندم قصه غصه بود وحرمان بود ناله ای کرد ودر سخن آمد با صدایی که سخت لرزان بود ***. (( فعل مجهول)) فعل آن پدریست که دلم را زدرد پر خون کرد خواهرم را به مشت وسیلی کوفت مادرم را زخانه بیرون کرد ***. شب دوش از گرسنگی تا صبح خواهر شیر خوار من نالید. سوخت از تاب شب برادر من تاک تا سحر در کنار من نالید **. از غم آن دوتن دودیده ی من این یکی اشگ آلود بود وآن خون مادرم را دگر نمی دانم که کجا رفت وحال او چون بود **. گفت ونالید وآنچه باقی ماند هق هق گریه بود وناله او شسته میشد به قطره های سرشگ چهره ی همچو برگ لاله او ****. ناله من به ناله اش آمیخت که غلط بود آنچه من گفتم درس امروز قصه غم توست توبگو من چرا سخن گفتم؟ ***. فعل مجهول فعل آن پدریست که ترا بیگناه میسوزد آن حریق هوس بود که در او مادری بی پناه می سوزد *****. خانم سیمین بهبهانی سالهاست وقتی این شعر را میخوانم هنوز بغض گلویم را می فشارد وفکر میکنم از این دختران جوان همیشه داشته وداریم. فرهنگ غلط مرد سالاری. هوس را جای عشق گرفتن گل های سوخته زمانه |