یک روز توی اتوبوس،
گرما و ترافیک حسابی کلافه ام کرده بود
با بی حوصلگی روزنامه را ورق زدم
سردار رادان زنان سرزمین من و به 4 دسته تقسیم کردن:
بیماران روانی، افراد فاقد هویت، دارای انحرافات اخلاقی و در نهایت گروهی هیجان مدار،
عجب !!!
با لبخند تلخی روزنامه را ورق میزنم،
لبخندم تلخ تر میشه وقتی خبر........................را می خوانم
روزنامه ی لعنتی را می بندم...
دختر 13، 14 ساله ای کنارم نشسته،
من و یاد خودم می اندازه
در سال های شور و هیجان و فریاد...
سال های لبخند و صبر و پایداری...
سال هایی که
سهم من از زندگی، شور و هیجان انقلاب بود .
سهم این دختر چیست؟؟؟
ترس و وحشت؟
توهین وافترا؟