باز بوی باورم خاکستریست
واژه های دفترم خاکستریست
پیش از اینها حال دیگر داشتم
هر چه می گفتند باور داشتم
باز هم بحث عقیل و مرتضی است
آهن تفتیده مولا کجاست
نه فقط حرفی از آهن مانده است
شمع بیت المال روشن مانده است
با خودم گفتم تو عاشق نیستی
آگه از سر شقایق نیستی
غرق در دریا شدن کار تو نیست
شیعه مولا شدن کار تو نیست
بین جمع ایستاده بر نماز
ابن ملجم ها فراوانند باز
دست ها را باز در شبهای سرد
ها کنید ای کودکان دوره گرد
مژدگانی ای خیابان خوابها
می رسد ته مانده بشقابها
سر به لاک خویش بردید ای دریغ
نان به نرخ روز خوردید ای دریغ
صحبت از عدل و عدالت نابجاست
سود در بازار ابن الوقتهاست (عصار در کاست عشق الهی بجای این بیت بیت دیگری میخواند)
گیر خواهد کرد روزی روزیت
در گلوی مال مردم خوارها
من به در گفتم ولیکن بشنوند
نکته ها را مو به مو دیوارها
این آهنگ محشره
سپاس
سلام دوست خوبم.
من دنبال یه مدیر فعال برای بخشهای مختلف سایت هستم
اگه تو بخش خاصی تخصص داری به من خبر بده.
یه سر به سایت بزن.موضوعات رو ببین.اگه موضوعی که میخواهید نبود بگید تا اضافه کنم.
راستی به چند تا پلیس سایت هم نیاز دارند.کسایی که حرفهای بی ربط میزنند یا لینک سایت رو حذف میکنند و ...
رو اطلاع بدهند یا بلوکشون کنند.
منتظر دیدار شما و همکاری شما در سایت هستم
آرش مدیریت سایت زاویه
www.Zavyeh.com
میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت
می خواری و مستی ره ورسم دگری داشت
پیمانه نمی داد به پیمان شکنان باز
ساقی اگر از حالت مجلس خبری داشت.
سلام
خیلی قشنگه.