فریاد خاموش

روزهای زندگی ..همچون مشق های خط خورده دوران کودکی ماست

فریاد خاموش

روزهای زندگی ..همچون مشق های خط خورده دوران کودکی ماست

دوستت دارم

  •  دوستت دارم ، دوستت دارم

  •  به لطافت برگ گل
    به ظرافت و زیبایی گل رز ، نرگس ، مریم
     به لطافت شبنم صبحگاهی ، به استقامت کوه ، به پختگی پیر دهر
     دوستت دارم ، دوستت دارم
     به اندازه یک دنیا پر از محبت ، به تو عشق می ورزم
     کاش که این عشق را با محبت پاسخ دهی
     دوستت دارم ، دوستت دارم
    عشق من منتظرت می مانم ، تا قیامت ، تا دنیا هست
     تا روزی عشقت را نثارم کنی
    دوستت دارم ، دوستت دارم
     مرغ عشق زیبای من
     فرسنگها از من دوری و روحم متعلق به توست
     دوستت دارم ، دوستت دارم
     دوستم داشته باش ، تا اعماق روحم از عشق تو لبریز شود
     امید به تو دارم ، امیدم را ناامید نکن
     محبوب من ، دلدار من ، عشق من
     دوستت دارم ، تا دوستم داشته باشی
     مرغ عشق من ، جفت زیبای من
     دوستت دارم ، دوستت دارم
     اگر بدانم که عاشقم هستی و مرا می خواهی
     غم هجرانت را به جان می خرم
     دوستت دارم ، دوستت دارم
     مرغ عشق من ، جفت زیبای من
     امید و آرزویم ، تا آخر عمر منتظرت می مانم
     دوستت دارم ، دوستت دارم

 ناچار به پیمودن این راه هستیم.سفر عشق حکایت مسافر غریبی است که دست پر توان سرنوشت او را به دامان پر حادثه سفری ناخواسته می اندازد که زندگی او را دگرگون می سازد .غم ها و شادی های این سفر بر روحش نشانی جاودانه حک می کند.

او می رود تا زندگی را فتح نماید ولی افسوس که دست بی رحم بیگانه ای تیشه بر ریشه این نهال تازه رسته می زند و تلخی و ناکامی شکست را به او می چشاند ریشه های سست نهال کوچک از خاک دور می ماند، اما بذر امید در وجودش همچنان میل به شکفتن دارد . . .

سفر عشق سفری از ذره است به بی نهایت .... سفر از دیروز است به فردایی مه آلود و مبهم سفر از تیرگی به نور و روشنی است، سفری که در کوله بار آن جز صداقت، پاکی، گذشت و مهربانی چیز دیگری نیست و مسافر آن انسان پاکباخته ایست که جرمی جز عاشقی ندارد.

او می رود تا به همه ثابت کند که عشق یعنی از خود گذشتن برای به معنا رسیدن... او می رود تا دیگران باور کنندکه برای رسیدن به مقصودباید ازجان گذر کرد و چه زیباست آن زمان که جاده های ناهموار زندگی زیر گامهای محکم او رام می شوند، امید فانوس راهش می شود و ایمان سلاح جنگ با مشکلات و سختیها و سر انجام او از بند رهایی میابد و تا اوج بودن سفر میکند.

به خاطر داشته باشیم هر گاه که عازم سفر شدیم آنگاه که دلمان از قطره قطره ها گرفت و هوای دریا به سر پر شورمان افتاد کوله بار خود را از ایمان، اراده، صداقت و امید انباشته سازیم و دستهای خالی امان را پر کنیم از عطر یاس و روحمان را چون زلال آبی چشمه، صاف و صیقلی نمائیم...

باشد که در سراشیبی پر خطر جاده پایمان نلرزد و نگاهمان به سوی فردایی روشن تیره و تار نشود...

باشد که با حضور سبز عشق رهسپار این راه سبز باشیم. . . . .