فریاد خاموش

روزهای زندگی ..همچون مشق های خط خورده دوران کودکی ماست

فریاد خاموش

روزهای زندگی ..همچون مشق های خط خورده دوران کودکی ماست

تا دیر نشده  ............   بیا آشتی کنیم

نفرت ، دندان قروچه رفتن دردناک روح است . نفرت ، پاسخ طبیعی ما به هر رنج عمیق و ظالمانه است .نفرت پس زدن غریزی هر کسی است که ظالمانه زخمی مان کرده است.

ولی هنگامی که از انسان دیگری متنفر می شویم ، حس ما چیست؟ مخصوصا وقتی از کسی که او را دوست داریم و یا زمانی دوست داشته ایم ، متنفر می شویم؟

وقتی درباره فردی فکر می کنیم که یک وقتی درباره ما دورغ هایی را سر هم بافت . نمی توانیم در قلبمان آزرو کنیم که او در کارش به موفقیت دست یابد . ما آرزو نمی کینم که او بمیرد ولی دلمان هم نمی خواهد که زندگی بر وفق مرداش باشد.

به عبارت دیگر یک خشم پرخاشگرانه ما را از خوش خلقی هایمان دور می کند.

در این هنگام است که انسان احساس عاشقانه برای خیر خواستن را از دست می دهد . نفرت خشونتی درونی است که انسان ها را از هم دور می کند.

گاهی اوقات نفرت روح ما را دو نیمه می کند . یک نیمه عاشق است و نیمه دیگر متنفر و ما در آن واحد هم کسی را دوست داریم و هم از او متنفر هستیم .

نفرت زندگی ما را از درون از هم می پاشد و عشق ، ما را به سوی هم می کشد . در واقع هنگامی که عاشق کسی هستیم ، از نفرت نسبت به او هم بیشتر درد می کشیم . در هر حال نفرت را باید شفا داد . از نفرتی که در دید گاه خود داریم هیچ خوبی و خیری بر نمی آید و نفرت بیشتر از آن به فرد مورد نفرت صدمه میزند . اسنان متنفر را آزاد می دهد.

این نفرتی که به سوی شخص خاصی هدایت می شود . سلامتی نیست بلکه رنج است . قدرت نیست، بلکه بیماری روح است.

برای این درد ، فقط یک درمان وجود دارد .

بخشش

نظرات 1 + ارسال نظر
یاسمین(حرفهای یه دختر غمگین شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:23 ب.ظ http://rue.blogsky.com

نفرت...این کلمه پشت آدمو می لرزونه....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد