... به قدم چو آفتابم به خرابه ها بتابم بگریزم از عمارت سخن خراب گویم من اگر چه سیب شیبم ز درخت بس بلندم من اگر خراب و مستم سخن صواب گویم چو دلم ز خاک کویش بکشیده است بویش خجلم ز خاک کویش که حدیث آب گویم بگشا نقاب از رخ که رخ تو است فرخ تو روا مبین که با تو ز پس نقاب گویم چو دلت ز سنگ باشد پر از آتشم چو آهن تو چو لطف شیشه گیری قذح و شراب گویم چو ز آفتاب زادم بخدا که قیقبادم نه ز شب طلوع سازم نه ز ماهتاب گویم!
....شاید آن دوست گرامیم را بواسطه این شعر شناختی از من حاصل گردد که باید و شاید.هرگز آهنگ آزردن یاری نکرده ام. مباد روزی که چنین شود.بودنم برای نبودن آزردگی هاست.اگر حضورم دلپریشی آورد، آغاز عدم من است. اگر پرسشی کردم بدلیل همان دوستی بود که جرآت و افتخارش را به من دادی . در دوستی صراحت باید. برای احوالپرسی، همین که نوشته ای را به روز میکردی حکایت از آن داشت و من همچنان منتظر پاسخ می ماندم. رسم ام این است. صادقانه پاسخ میگویم و در انتظار پاسخ عمری می مانم.اگر کسی پاسخ نفرستاد ، من فقط میتوانم منتظرش بمانم. ... و ما هنوز ز یاران چشم یاری داریم.تا خدا چه خواهد. حق یارت.
می گل عزیز برایت شکوه و عظمتی به وسعت طراوت و لطافت این گلهای زیبا که از دوستی مهربان و صمیمی رسیده است، آرزومندم.
[ بدون نام ]
سهشنبه 29 آبانماه سال 1386 ساعت 11:28 ب.ظ
http://www.sharemation.com/sy83/FLO20070444.jpg
سلام می گل جان حالتون خوبه ؟ ممنون از اظهار لطفی که به من داری و از اینکه گفتی مثل اسکارلت اوهارا فکر می کنی . نمی دونید چقدر از این تعبیرتون خوشحال شدم . من شخصیت اسکارلت را خیلی دوست دارم . می گل جان خستگیتون برطرف شد یا ....... امیدوارم به زودی دلتنگی ها و خستگی هاتون به پایان برسه و با دیدن دوست عزیزتون شاد بشید. امیدوارم همیشه می گل عزیزم را شاد و سلامت ببینم . موفق باشید
مهتاب
چهارشنبه 30 آبانماه سال 1386 ساعت 10:45 ق.ظ
...
به قدم چو آفتابم به خرابه ها بتابم
بگریزم از عمارت سخن خراب گویم
من اگر چه سیب شیبم ز درخت بس بلندم
من اگر خراب و مستم سخن صواب گویم
چو دلم ز خاک کویش بکشیده است بویش
خجلم ز خاک کویش که حدیث آب گویم
بگشا نقاب از رخ که رخ تو است فرخ
تو روا مبین که با تو ز پس نقاب گویم
چو دلت ز سنگ باشد پر از آتشم چو آهن
تو چو لطف شیشه گیری قذح و شراب گویم
چو ز آفتاب زادم بخدا که قیقبادم
نه ز شب طلوع سازم نه ز ماهتاب گویم!
....شاید آن دوست گرامیم را بواسطه این شعر شناختی از من حاصل گردد که باید و شاید.هرگز آهنگ آزردن یاری نکرده ام. مباد روزی که چنین شود.بودنم برای نبودن آزردگی هاست.اگر حضورم دلپریشی آورد، آغاز عدم من است. اگر پرسشی کردم بدلیل همان دوستی بود که جرآت و افتخارش را به من دادی . در دوستی صراحت باید.
برای احوالپرسی، همین که نوشته ای را به روز میکردی حکایت از آن داشت و من همچنان منتظر پاسخ می ماندم. رسم ام این است. صادقانه پاسخ میگویم و در انتظار پاسخ عمری می مانم.اگر کسی پاسخ نفرستاد ، من فقط میتوانم منتظرش بمانم.
... و ما هنوز ز یاران چشم یاری داریم.تا خدا چه خواهد.
حق یارت.
می گل عزیز
برایت شکوه و عظمتی به وسعت طراوت و لطافت این گلهای زیبا که از دوستی مهربان و صمیمی رسیده است، آرزومندم.
http://www.sharemation.com/sy83/FLO20070444.jpg
سلام می گل جان
حالتون خوبه ؟ ممنون از اظهار لطفی که به من داری و از اینکه گفتی مثل اسکارلت اوهارا فکر می کنی . نمی دونید چقدر از این تعبیرتون خوشحال شدم . من شخصیت اسکارلت را خیلی دوست دارم .
می گل جان خستگیتون برطرف شد یا .......
امیدوارم به زودی دلتنگی ها و خستگی هاتون به پایان برسه و با دیدن دوست عزیزتون شاد بشید.
امیدوارم همیشه می گل عزیزم را شاد و سلامت ببینم .
موفق باشید
http://www.sharemation.com/sy83/Parand%20WP%40%20%28102%29lllllllllllllooooooo.jpg