-
جواب یه کامنت
چهارشنبه 14 شهریورماه سال 1386 16:04
سلام به دوستی که من را قابل دونسته و منو دوست خودش دانسته عزیزم من در خدمتت هستم میتونی در قسمت کامنت با من حرف بزنی قول میدم بتونم شنونده خوبی برای تو باشم به امید شادی فراوان برای تو
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 13 شهریورماه سال 1386 19:25
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 شهریورماه سال 1386 11:45
از اونجایی که این روزها در حال غرق شدن در سکوت هستم وقتی دیدم برادر خوب و مهربانم برایم شعری نوشته که مناسبت داره با این ایام در این پست نوشتم ای چشمه حیات! به چشمان داغدار تاج قدم بگذار و نمی بر دلش ببار گل کی شکوفه میدهد از قلب این شکاف؟ باران ببار دمی بر ترک لحظههای تار صد آسمان ستاره، هزاران هزار ماه عالم سیاه و...
-
سال های شور و هیجان و فریاد و............
سهشنبه 30 مردادماه سال 1386 12:12
یک روز توی اتوبوس، گرما و ترافیک حسابی کلافه ام کرده بود با بی حوصلگی روزنامه را ورق زدم سردار رادان زنان سرزمین من و به 4 دسته تقسیم کردن: بیماران روانی، افراد فاقد هویت، دارای انحرافات اخلاقی و در نهایت گروهی هیجان مدار، عجب !!! با لبخند تلخی روزنامه را ورق میزنم، لبخندم تلخ تر میشه وقتی...
-
به یاد سهراب
یکشنبه 28 مردادماه سال 1386 12:08
سهراب را از کودکی شناختم با « در گلستانه » و صدای «شهرام ناظری» - که در ذهن کوچکم صدای سهراب بود - و بعد از یک وقفه چندساله به مدد هدیه گرفتن «هشت کتاب» دوباره به شعرش مبتلا شدم و این بار نگاهش جزء لاینفک اندیشه ام شد... من با « هلا » سلوک ها کرده ام/ با «چند» « تا گل هیچ » رفته ام . « نیایش » را زمزمه ها کرده ام و...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 مردادماه سال 1386 15:46
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 24 مردادماه سال 1386 12:50
هفت شهر عشق عطار گفت ما را هفت وادی در ره است چون گذشتی هفت وادی،درگه است وا نیامد در جهان زین راه کس نیست از فرسنگ آن آگاه کس چون نیامد باز کس زین راه دور چون دهندت آگهی ای ناصبور؟ چون شدند آن جایگه گم سر به سر کی خبر بازت دهد ای بی خبر؟ هست وادی طلب آغاز کار وادی عشق است از آن پس ، بی کنار پس سیم وادی است آن معرفت...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 22 مردادماه سال 1386 08:28
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 مردادماه سال 1386 15:41
هیچی فقط خواشتم بگم قالب جدید من خوبه یا نه
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 17 مردادماه سال 1386 14:24
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 16 مردادماه سال 1386 12:51
با برگ حریق خزان بود! همه برگ ها آتش سرخ، همه شاخه ها شعله زرد، درختان، همه دود ِ پیجان به تاراج باد! و برگی که می سوخت، می ریخت، می مرد. و جامی-سزاوار چندین هزار آفرین- که بر سنگ می خورد! □ من از جنگل شعله ها می گذشتم غبار غروب به روی درختان فرو می نشست. و باد غریب، عبوس، از بر شاخه ها می گذشت، □ فضا را صدای خم آلود...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 16 مردادماه سال 1386 12:16
ماهی من فکر می کنم هرگز نبوده قلب من این گونه گرم و سرخ: احساس می کنم در بدترین دقایق این شام مرگ زای چندین هزار چشمه خورشید در دلم می جوشد از یقین؛ احساس می کنم در هر کنار و گوشه ی این شوره زار یأس چندین هزار جنگل شاداب ناگهان می روید از زمین. آه ای یقین گم شده؛ ای ماهی گریز در برکه های آینه لغزیده تو به تو! من آبگیر...
-
تنهایی
سهشنبه 16 مردادماه سال 1386 09:52
تنهاییام عذاب تلخی بود شاید تو آن پرنده زیبا بودی در خوابهای کودکیام با مهربانی همیشگی چشمات تنهاییام عذاب تلخی بود اینک با من باش و به گرمی مهمانم کن دیریست در برف ماندهام... ۱ ۱ همایون یزدانپور
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 14 مردادماه سال 1386 15:47
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 14 مردادماه سال 1386 14:11
گفتی ها زیاده برای گفتن اما من هیچ ندارم برای گفتن
-
یه کوچلو هم احساسی
چهارشنبه 10 مردادماه سال 1386 11:58
روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت " . می اید ، من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می دارد و سر انجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست . فرشتگان چشم به لبهایش دوختند ، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 مردادماه سال 1386 12:15
در جای خواندم که دیوارهای دانشگاه را بلندتر از دیوارهای زندان ساخته اند خب حق دارند چون نگهبانی از فکرها خیلی دشوارتر از نگهبانی از جرم است
-
پدر نبودنت مبارک
یکشنبه 7 مردادماه سال 1386 12:35
از وقتی پدر دیگر نبود ..... به رسم هر ساله چند شاخه گل می خرم و به دیدن دوستان قدیم پدر می روم دوستانی که در این چند سال جای خالی پد ر را برایم پر کردند دیروز هم مثل هر سال چند تا دسته گل زیبا گرفتم و رفتم مثل همیشه اول سراغ استاد عزیز و بزگوارم جناب دکتر ن ..... ایشان از اساتید به نام دانشگاه تهران هستنند یا بهتر...
-
وصیتنامه داریوش
سهشنبه 2 مردادماه سال 1386 09:06
قبلا کجا بودیم اینک که من از دنیا میروم بیست وپنج کشور جزو امپراتوری ایران میباشد ودر تمام این کشورها پول ایران رواج دارد. و ایرانیان در آن کشورها دارای احترام میباشند و مردم کشور ها نیز دارای احترام هستند جانشین من خشایارشا باید مثل من در حفظ این کشورها بکوشد وراه نگهداری این کشورها این است که در امور داخلی آنها...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 27 تیرماه سال 1386 09:56
دوستانی هستنند که گاهی اوقات از دید طنز به این جامعه نگاه می کنند . الحق هم که خوب بیان می کنند . با اجازه از دوست وبلاگ نویسم <زندگی من> این شعر رو این جا گذاشتم تا دوستان خوب من هم بخوانند جامعه ی بی طبقه یه نفر بالای برجش لَم داده توی جکوزی، یه نفر آرزو داره که حموم بره یه روزی! یه نفر برای گربه اش می خره...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 24 تیرماه سال 1386 15:22
در تمامت بیداری ی خویش هر نماد و نمود را /با احساس عمیق درد / دریافتم . عشق آمد و دردم از جان گریخت خود در آن دم که به خواب می رفتم . آغاز از پایان آغاز شد . تقدریر من است این همه . یا سرنوشت توست یا لعنتی یست جاودانه ؟ / که این فرو کش درد /خود انگیزه ی دردی دیگر بود .......... که هنگامی به آزادی عشق اعتراف می کردی که...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 20 تیرماه سال 1386 18:34
میزان موفقیت هر کس به این بستگی دارد که او تا چه اندازه می تواند تمام نیروهایش را در مسیری یگانه به کار بگیرد اوریسون سووت ماردن
-
یه کمی هم در مورد تاریخچه سرود ملی ایران
سهشنبه 19 تیرماه سال 1386 12:16
اولین سرود ملی ایران در زمان مظفرالدین شاه آهنگساز: موسیو لومر- فرانسوی (موسیقی دان نظامی) شاعر: بیژن ترقی اجرای جدید در مهر 84 – تالار وحدت توسط ارکستر ملل ایران خواننده: سالار عقیلی نام جاوید وطن صبح امید وطن جلوه کن در آسمان وطن ای هستی من شور و سرمستی من جلوه کن در آسمان همچو مهر جاودان بشنو سوز سخنم که هم آواز تو...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 18 تیرماه سال 1386 09:52
چه کسی می خواهد من و تو چه کسی می خواهد من و تو ما نشویم خانه اش ویران باد من اگر ما نشویم ، تنهایم تو اگر ما نشوی خویشتنی از کجا که من و تو شور یکپارچگی را در شرق باز برپا نکنیم از کجا که من و تو مشت رسوایان را وا نکنیم من اگر برخیزم تو اگر برخیزی همه برمی خیزند من اگر بنشینم تو اگر بنشینی چه کسی برخیزد ؟ دشتها نام...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 13 تیرماه سال 1386 15:15
سنگی که طاقت ضربه های تیشه را ندارد . تندیسی زیبا نخواهد شد از زخمه های تیشه خسته نشو که وجودت شایسته تندیس است .
-
برای دوست
سهشنبه 12 تیرماه سال 1386 13:08
بزرگ بود و از اهالی امروز بود و باتمام افق های باز نسبت داشت و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید صداش به شکل حزن پریشان واقعیت بود و پلک هاش مسیر نبض عناصر را به ما نشان داد و دست هاش هوای صاف سخاوت را ورق زد و مهربانی را به سمت ما کوچاند به شکل خلوت خود بود و عاشقانه ترین انحنای وقت خودش را برای اینه تفسیر کرد و او به...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 11 تیرماه سال 1386 15:39
عشق چیست؟ شاگرد از استادش پرسید: عشق چیست؟ استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پرخوشه ترین شاخه را بیاور. اما در هنگام عبور از گندم زار بیاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه بچینی. شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت. استاد پرسید: چه آوردی؟ شاگرد با حسرت جواب داد: هیچ. هرچه جلو می رفتم خوشه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 2 تیرماه سال 1386 13:12
در جلسه امتحان عشق من مانده ام و یک برگه سفید ! یک دنیا حرف ناگفتنی و یک بغل تنهایی و دلتنگی درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود! در این سکوت بغض آلود قطره کوچکی هوس سرسره بازی می کند ! و برگه سفیدم عاشقانه قطره را به آغوش می کشد ! عشق تو نوشتنی نیست در برگه ام ..کنار آن قطره یک قلب کوچک می کشم ! وقت تمام است . برگه...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 خردادماه سال 1386 12:27
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 27 خردادماه سال 1386 08:46
وقتی به کتابهای تاریخی مراجعه می کنم .می بینم از آغاز بشریت جنگ و ستیزو نارضایتی وجود داشته و همواره توده مردم از حکومت حاکمه تاراضی و نا خشنود بودند. و بعد وقتی کتابهای رمان و شعر و ورق می زنم می بینم که بیشتر نویسندگان و شاعران در همه زمان ها از عشق و دلدادگی و زلف و چشم یارداد سخن داده اند. و حالا در این زمان...