فریاد خاموش

روزهای زندگی ..همچون مشق های خط خورده دوران کودکی ماست

فریاد خاموش

روزهای زندگی ..همچون مشق های خط خورده دوران کودکی ماست

 

بعد از یه هفته اومدم سر کار  .......چند روز نبودن روی میز یه عالمه کار جمع شده .... حالا تازه متوجه شدم چقدر کار انجام میدادم ....

گلهای روی میزم پژمرده شده  با خنده به گلها نگاه میکنم .... و همکارم با  شرمندگی میگه ببخشید .. فراموش کردم آب  گلدان رو عوض کنم

میخوام امروز داستان گلهای روی میزم رو بگم

خیلی سالها پیش بطور اتفاقی با شخصی اشنا شدم ... آشنایی ما از یه اتوبوس شروع شد . ...  و این اشنایی توی این سالها به یک دوستی عمیق و پایدار تبدیل شد . دوستی که برام عزیزترینه

چند وقتی از اشنایی ما میگذشت که یه بار جلوی گل فروشی گفتم چه گلهای قشنگی من عاشق گل رز هستم .... و از اون روز به بعد هر شنبه یه دسته گل رز روی میز من هست .... هر شنبه ساعت ۹ صبح حراست اداره از جلوی درب ورودی زنگ میزنه و میگه براتون گل اوردن  اوایل همه همکارها کنجکاو بودن که بدون جریان این گل ها چیه و از کجا میاید اما بعدا این موضوع برای همه عادی شد ....

اما برای من همیشه نشان دهنده یک عشق و یک احساس  و یک محبت وووووووو...........

چند روز خواب و خوراک نداشتم دوست خوبم بیمار شده ..... وقتی از راه دور صداش رو شنیدم که گفت

می گل جان حالم خوب نیست ..... تعجب کردم !!!!!!!!!!!! اون همیشه قوی و محکم بود  در سخت ترین شرایط زندگی همچون کوه استوار بود ..... ما با هم یاد گرفتیم که در سختی ها مقاوم باشیم

یاد گرفتیم صبور باشیم ..... اما این بار خوب نبود این رو از صداش تشخیص دادم بی قرار برای برگشتنش

روز شماری نه بهتر بگویم ثانیه شماری کردم ..... امد ....بیمار تر از ان بود که میدیم و این چند روز  چقدر در مقابل من تظاهر به خوبی میکرد .......

از بیمارستان مرخص شد .  این چند روز سعی کردم مثل یه پرستار مواظبش باشم ....  همانطور که از گلهای روی میزم مراقبت می کردم و همکاران میگفتنند تو چطور به این گلها میریسی که همیشه تازه هست ....

و من میگفتم شما هم اگر عاشقانه به هر چیز نگاه کنید ... هیچ وقت تازگی شو رو از دست نمیده

مثل دوستی من با عزیز ترین دوستم ......توی این سالها ما عاشقانه و ارام در فکر هم زندگی کردم ....

 

عمیق ترین ...

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی.

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه گذاشتن سدی در برابر رودیست که از چشمانت جاری است.

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته است.

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن شانه های محکمی است که بتوانی به آن تکیه کنی و از غم زندگی برایش اشک بریزی.

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است که مجبوری آخرش را با جدایی به سرانجام برسانی.

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن یک همراه واقعیست که در سخت ترین شرایط همدم تو باشد.

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه به دست فراموشی سپردن قشنگ ترین احساس زندگی است.

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه یخ بستن وجود آدمها و بستن چشمهاست.

جواب یه کامنت

 

سلام

به دوستی که من را قابل دونسته و منو دوست خودش دانسته

 

عزیزم من در خدمتت هستم میتونی در قسمت کامنت با من حرف بزنی قول میدم بتونم شنونده خوبی برای تو باشم

 

به امید شادی فراوان برای تو